شهید مهدی زین الدین
صبح شروع عملیات با شهید زین الدین قرار داشتیم. مدتی گذشت اما خبری نشد. داشتیم نگران میشدیم كه ناگهان یك نفربر زرهی ، پیش رویمان توقف كرد و آقا مهدی پرید بیرون. با تبسمی بر لب و سر و رویی غبار آلود. ما را كه دید ، خندید و گفت : «عذر میخواهم كه شما را منتظر گذاشتم. آخر میدانید ، ما هم جوانیم و به تفریح احتیاج داریم. رفته بودم خیابانگردی ...» گفتم : «آقا مهدی . كدام شهر دشمن را میگشتی؟» قیافه جدیتری به خود گرفت و ادامه داد : «از آشفتگیشان استفاده كردم و تا عمق پنجاه كیلومتری خاكشان پیش رفتم. برای شناسایی عملیات بعدی.» سپس گردنش را كمی خم كرد و با تبسم گفت : «ما كه نمیخواهیم اینجا بمانیم. تا كربلا هم كه راه الی ماشاء الله زیاد است.»
راوی : محمد جواد سامی
منبع : كتاب افلاكی خاكی
شـادی روح شــهدا صــلوات
برچسب ها: شهید مهدی زین الدین، شهید زین الدین، مهدی زین الدین، زین الدین، محمد جواد سامی، كتاب افلاكی خاكی،
نظرات شما عزیزان: